(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
حکایت اول: «عیبجویی»
از شیخ اجل سعدی در گلستان حکایت است:
یکی از بزرگان از پارسایی پرسید: «نظر تو در مورد فلان عابد چیست که مردم درباره او سخنها میگویند و در غیاب او، از او عیبجویی میکنند؟» پارسا گفت: «در ظاهر او عیبی نمیبینم و در مورد باطنش نیز آگاهی ندارم».
این حکایت سعدی، در مقام نکوهش عیبجویی است. عیبجویی صفتی ناپسند و زشت است که در آموزههای دینی، آدمی را از آن بر حذرداشتهاند. عیبجویی آنگاه زشتی بیشتری مییابد که تمام عیبهایی را که شخص عیبجو از دیگران برمیشمارد، در او نیز نهفته باشد. علی علیهالسلام در روایتی میفرماید:
بزرگترین عیب، آن است که به عیب دیگران مشغول شوی، در حالی که همان عیب در تو وجود دارد.
بیهقی نیز گفته است:
میبینم که هر آدمیزادی عیب دیگری را میبیند و از عیبی که خود بدان گرفتار است، نابینا میماند و میبینم که هر مردی، عیبهایش بر وی پوشیده است و عیبی که برادرش راست، بر وی آشکار میگردد.
در واقع، انسان عاقل و پارسا، همواره در حال تهذیبنفس خویش است و فرصت پرداختن به عیبهای مردم را ندارد؛ زیرا این خصلت ناپسند را دور از انسانیت و خیرخواهی میداند. تا مطمئن نشده است که خود در نهادش عیبی ندارد، عیب دیگران را نمیجوید و البته رسیدن به چنین مرتبه و اطمینانی بر همگان آسان نیست.
عیسی مسیح علیهالسلام میگوید:
از کسی ایراد نگیرید تا از شما هم ایراد نگیرند. چون هرطور که با دیگران رفتار کنید، آنها هم همانگونه با شما رفتار خواهند کرد. چرا پر کاهی که در چشم دوستت هست، میبینی، ولی تیر چوبی که در چشم خودت هست، نمیبینی؟
دلیل دیگری که موجب میشود انسانهای پرهیزکار و دوراندیش بهدنبال عیب دیگران نباشند، اصل ناآگاهی آدمی از باطن انسانهاست. یعنی آنها بر این باورند که ای بسا همانی که تصمیم به عیبجویی از او دارند، در حقیقت، از ایشان برتر و نزد خداوند آبرومندتر باشد. حضرت علی علیهالسلام دراینباره، سخنی دلنشین دارد. ایشان میفرماید:
ای بنده خدا، در عیبجویی و بدگویی، از هیچ کس عجله مکن؛ زیرا چه بسا او از آمرزیدهشدگان باشد. بر نفس خود نیز از گناه، بهخاطر کوچکی آن ایمن و آسوده مباش که شاید بر اثر آن معذب و گرفتار باشی و هر که از شما عیب و بدی غیر خود را میداند، باید که از عیبجویی بپرهیزد؛ زیرا او خوب میداند که خود نیز به چه عیبهایی گرفتار است.
مولانا دراینباره سروده است:
ای خُنک جانی که عیب خویش دید هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
عیب کردن خویش را داروی اوست چون شکسته گشت جای «اِرْحَموا»ست
گر همان عیبت نبود، ایمن مباشبو که آن عیب از تو گردد نیز فاش
منبع :http://www.hawzah.net/HAWZAH/Magazines/MagArt.aspx?id=35517